شروع میکنم با یاد ایزد منان

همه چیز از آخر هفته شروع شد؛

روال عادی زندگیمو بعد از رفتن خواهرا و مادرم از پیشم از دست دادم (تنبل شده بودم) این اتفاق بسیار باعث ناراحتیم میشد شب دیر وقت میخوابیدم نزدیکای اذون از اون طرفم بعد از ظهر بیدار میشدم به خودم اومدم گفتم اینطوری نمیشه کلی داری از برنامه ای که برا پیشرفتت ریختی دور میشی این شد دلیل بر اینکه برای خودم یه برنامه روزانه تهیه کنم.

(همینی که پایین گذاشتم چون دیر وقت بود سرهمش آووردم)

اینو جمعه 13 شهریور 94 نوشتمش

خب برنامه رو شب شنبه درست کردم و رسیدم به امروز که دوست داشتنی ترین روز هفتس یعنی جناب عالی جنابان شنبه جان عزیز

اول از همه صب ساعت 10 بیدار شدم صبونه که هیچی قیدشو زدم که برنامم بیشتر از این بهم نخوره بعد رفتم سراغ ظرفایی که از هفته پیش مونده بود :) اونا که تموم شد شروع کردم به درست کردن ناهار ( دلتون نخوادا )

دست پخت خودم

ناهار درس شد خوشمزه و عالی هم شده بود جای شما خالی رفتم سراغ سیستم که همون شغل جناب بنده هست (وبمستر) شروع کردم به پیدا کردن پستی که دیشب نیمه کاره گذاشته بودمش اینم ردیف کردم و طرفای عصر شده بود که رفتم پا تلویزیون و یکمی آهنگ و بعدشم کف خونه رو جارو طی کشیدم شامم که درست کردم و الانم میرم سراغ خودآموز زبانم بعدشم یکم کتاب میخونم و برمیگردم به آغوش رخت خواب .

این بود روز اول از اجرایی شدن برنامه روزانه بنده .